الگو و قالب استراتژی برند: وُرک شیتی برای تثبیت و تکمیل بازاریابی کسب و کار کوچک شما
استراتژی برندسازی و بازاریابی برای موفقیت یک کسب و کار کوچک ضروری است. این چهارچوبی است که شما با آن تعریف می کنید چه کسی هستید، خود را از رقبا متمایز می کنید، این ویژگی ها را از طریق طراحی به اشتراک می گذارید و به طور موثر به مخاطبان هدف خود می رسید.
از آنجا که این کار ظرفیت بالایی دارد، قطعات پویا و متحرک زیادی برای ساختن یک برند و برنامه بازار یابی وجود دارد. اینجاست که یک الگوی استراتژی برند وارد می شود. یک برنامه و یا قالب دقیق می تواند این فرایند مبهم را شفاف و ساده سازی کن.
چه کسب و کار کوچک شما در حال راه اندازی باشد و چه مدتی است که راه اندازی شده است، برای ارزیابی طرح کسب و کارتان هیچ وقت دیر نیست.
وُرک شیت برند سازی و بازاریابی زیر طراحی شده است تا شما را از طریق هر یک از جنبه های ضروری برند و استراتژی بازاریابی خود، به منظور ایجاد یک خلاصه کسب و کار آماده کند. این خلاصه به عنوان چراغ راهنمای شما در طول تلاش های بازاریابی شما عمل خواهد کرد، و شیوه هایی ارائه می دهد کع می توانید فوراً آنها را عملی کنید.
همچنین در انتهای این صفحه می توانید فایل الگو استراتژی برند را دانلود کنید.
راهنمای شما برای یک طرح بازاریابی برای یک کسب و کار کوچک
- وُرکشیت 1: تعریف
- وُرکشیت 2: تمایز
- ورکشیت 3:
- عناصر طراحی
- لوگو
- رنگ ها
- فونت ها
- ورک شیت 4:
- انجمن
- اهداف کسب و کار شما
- ارزش افزوده
ورکشیت 1: تعریف (Defining)
یک برند با شما شروع می شود. این مجموعه ای از هویت شما به عنوان یک کسب و کاراست، که از هر چیزی شما را منحصر به فرد می کند- از خدمات عملی که ارائه می دهید تا نحوه صحبت شما در تعاملات روزانه با مشتریان. و این موضوع رو درک کنید که بهترین برند ها از جایی معتبر می آیند پس برای درک بهتر چگونگی ساختن یک برند، با تعریف اینکه چه کسی هستید شروع کنید.
کسب و کار شما
قبل از اینکه به ویژگی های ناملموس تر برسیم، بیایید اصول اولیه را مرور کنیم.
کسب و کار شما چیست؟ چگونه کار می کند؟ چه محصول یا خدماتی ارائه می دهید؟ کسب و کار شما در چه صنعت، بازار و یا حوزه ای قرار می گیرد؟
فراموش نکنید کاملاً مشخص بودن یک ویژگی کلیدی است. می پرسید چطور؟ گفتن اینکه شما در کسب و کار تعمیر و نگهداری خانه هستید مفید است، اما مشخص کردن اینکه شما یک کسب و کار محلی هستید، در لوله کشی تخصص دارید و پشتیبانی شبانه روزی در ارائه خدمات و نیروی کار دارید، بسیار مشخص تر و ملموس تر و توصیفی تر است. حتی اگر کسب و کار شما مبتکرانه نباشد، اگر به اندازه کافی عمیق در توصیف کسب و کارتان عمل کنید باز هم می توانید مشخصات تخصصی تر، ریز تر و دقیق تری از کسب و کارتان ارائه دهید.
مشتریان شما
کسب و کار شما به چه کسانی خدمات می دهد؟ هم مشتریان فعلی و هم مشتریانی که می خواهید در آینده به آنها دسترسی پیدا کنید را در نظر بگیرید. اینها با هم یک مخاطب هدف را تشکیل می دهند، افرادی که کل برنامه بازاریابی کسب و کار کوچک خود را حول محور آنها قرار داده اید.
چند راه مفید برای دسته بندی مخاطبان هدف شما وجود دارد. یکی از آنها از طریق اطلاعات جمعیت شناختی، نظیر میانگین محدوده سنی، موقعیت مکانی،درآمد، سوابق تحصیلی، شغل و غیره است. در حالی که داده ها نسبتا ابتدایی هستند می توانند به عنوان یک نقطه شروع عمل کنند. بر اساس این این اطلاعات، شما می توانید عمیف تر متوجه شوید که مشتریان شما به عنوان افراد چه کسانی هستند؟ و ارزش ها، ترجیحات و الویت ها و علایق آنها چیست؟ در حالی که هر مشتری فردی منحصر به فرد است، چهارچوب استراتژی کسب و کار شما باید چندیدن نفر را همزمان در نظر بگیرد، به این معنا که نمی توانید از تعمیم دادن و عمومی سازی نیز اجتناب کنید.
بسیاری از کسب وکارها مشتریان خود را دسته بندی می کنند، آنها را می توان از طریق پرسونا ها(Personas) شخصی سازی کرد، که در آن شما چهره ها، نام ها و ویژگی های مشتری ویا نماینده آن مشتری هدف را در بخش های مختلف پایگاه مشتریان خود قرار می دهید. انجام این کار می تواند فکر کردن به مشتریان خود را به صورت جمعی و گروهی آسان تر کند.
در پایان داشتن تصویری دقیق از مشتریان به معنای ترکیب جمعیت شناسی و روان شناسی است، به طوری که می دانید مشتریان از کجا آمده اند، چه چیزی آنها را هدایت می کند و چگونه ارتباط برقرار می کنند. این کار کسب و کار کوچک شما را در موقعیت بسیار بهتری برای درک مشکلاتی که باید برای مشتریان حل کند قرار می دهد و باعث ایجاد ارتباطات بازاریابی و برند سازی می شود که با هم مرتبط نیز هستند.
ارزش های برند (Brand values)
درست همانند مشتریان شما، برند شما نیز باید دارای ارزش باشد. این “چرایی” است که پشت کسب و کار شما قرار دارد، و دلیلی است که در وهله اول کسب و کار خود را شروع کرده اید. این همان چیزی است که برای حفظ هر روز انگیزه به آن نیاز دارید. ناگفته نماند که ارزش های برند شما باید بیشتر از کسب درآمد اهمیت داشته باشند. آنها باید با آنچه شما به بازار و جامعه می آورید مرتبط باشند- نه برعکس. به عنوان مثال زمانی راشل آکینو، بنیانگذار Mochinut یک مغازه دونات آسیایی افتتاح کرد، چیزی فراتر از یک خوراکی خوشمزه بود.
او گفت: “وقتی فرصتی برای ادغام بخشی از فرهنگ خود در فرهنگ غذایی رایج دارید، قدرت و فرصت زیادی در آن وجود دارد.”
به همین ترتیب، به جرقه اولیه ای که هنگام ارائه ایده کسب و کار خود داشتید، فکر کنید- می دانستید که این کار موفق خواهد شد چون هدفی را به نفع و برای مردم دنبال می کند- به این هدف توجه کنید و آن را به ارزش اصلی برند خود تبدیل کنید.
شخصیت برند (Brand personality)
اگر برند شما هویت کسب و کار شماست، باید دارای شخصیت باشد. مانند یک شخص واقعی، شخصیت های برند شامل مجموعه ای از ویژگی های شخصیتی است، از یک شخصیت باحال و شوخ تا یک شخصیت حرافه ای، منطقی یا جدی. هدف شخصیت برند ایجاد یک ارتباط عاطفی است. شما می توانید کسب و کار خودرا در تبلیغات مطرح کنید، اما مردم تمایل دارند تا بر اساس عوامل ناخود آگاه تصمیم بگیرند تا واقعیت ها. شخصیت یک برند یک عامل نا خود آگاه بزرگ است که تعیین می کند مردم با برند شما کنار بیایند یا خیر.
توسعه شخصیت برند نیازمند رو به رو شدن با انتظارات و استثناهای مشتریان است. اگر کسب و کار شما در زمینه مالی است، احتمالا مشتریان انتظار قدرت، تسلط و حرفه ای بودن دارند زیرا می خواهند بدانند می توانند پول و سرمایه خود را با اطمینان در اختیار شما قرار دهند یا خیر.
در عین حال همه برند های حوزه مالی احتمالا تا حدی به دنبال این ویژگی ها هستند، اما یک برند با شخصیت باید خاص و منحصر به فرد باشد. برای بررسی عمیق تر، به یاد داشته باشید که شخصیت از درون سرچشمه می گیرد و می آید. هر چه شخصیت برند کمتر از افراد پشت سر کسب و کار الگو برداری شود، کمتر با اجبار مواجه خواهد شد.
یافتن حد وسط بین خودتان، ارزش های برندتان و انتظارات مشتریان بهترین راه برای نشان دادن شخصیت برند شماست.
صدای برند (Brand voice)
تنها این مهم نیست که شما چه می گویید بلکه نحوه بیان آن نیز مهم است، و اینجاست که صدای برند مطرح می شود. صدای برند مجموعه ای از دستور العمل هایی است که نحوه برقراری، ارتباط، شکل دهی عبارت ها، واژگان و رسمیت شما را تعیین می کند. این لحن همه چیز را از مواد و موارد موردنیاز بازاریابی گرفته تا تعاملات کارکنان با مشتریان را نشان می دهد. به همین دلیل است که ثبات و استحکام در صدای برند شما ضروری است. ناهماهنگی در این اینجا می تواند نام تجاری را به مایه شرمساری تبدیل کند. صدای برند شما به شدت با شخصیت برند مرتبط است و گره خورده است و یکی از مظاهر متعدد آن است. پس بنابراین بر اساس ویژگی های شخصیتی که در بخش قبل برای برند خود بیان کردید، آن شخصیت چگونه خواهد بود؟ و چه صدایی خواهد داشت؟
تاثیر مطلوبی که می خواهید روی شنونده داشته باشید را در نظر بگیرید، مثل یک سخنرانی خوب می تواند شنوندگان رای برای عمل توانمند کند. همچنین می تواند افراد را آرام یا شوکه کند یا آموزش دهد. ادغام شخصیت برند با این اثر دلخواهی که روی مخاطب گذاشته اید شما را به صدای برندی مبدّل می کند که مردم واقعا تمایل دارند بشنوند.
ورک شیت 2: متمایز کردن (Differentiating)
برند و نام تجاری شما ممکن است با شما شروع شود، اما اینجا به پایان نمی رسد. کسب و کار کوچک شما باید در یک محیط بازار،صنعت یا دسته بندی خاص قرار بگیرد، جایی که در کنار سایر مساغل کوچک یا شنا میکند و یا غرق می شود. نکته کلیدی برای متمایز شدن در برابر دیگران این است که برند خود را در مقابل سایر برند های مشابه تعریف کنید. در این مرحله از ورک شیت ما، آنچه را که کسب و کار های دیگر دارند یا ندارند را مورد بررسی قرار می دهید. حتی اگر تفاوت سطحِ زیادی بین محصولات و خدمات شما و آنها وجود نداشته باشد.
رقابت (Competition)
ابتدا باید رقبای برتر خود را شناسایی کنید. این ها برند هایی هستند که در محصولات مشابه، قیمت گذاری، هویت و یا مخاطبان هدف بیشتر به برند شما شباهت دارند. اگر برند هایی که انتخاب می کنید مشکل دارند یا ناموفق هستند، در این مرحله برای شما مفید نخواهد بود. یک رقیب واقعی کسی است که یک چالش واقعی را به شما پیشنهاد می کند.
با توجه به این که رقبا فرایند استراتژی مشابهی را طی کرده اند، مرحله بعدی این است که متوجه شوید این فرایند چگونه باعث بهبود و اثرگذاری در رویه های تجاری آنها شده است. از خودتان بپرسید، چه چیزی محصول آن هارا خاص کرده است؟ ارزش های برندشان چیست؟ آنها چگونه این موضوع را به مخاطبان هدف خود در تبلیغات و رسانه های اجتماعی منتقل می کنند؟ شما چگونه شخصیت و صدای برند آنها را توصیف می کنید؟ زیبایی بصری آنها در مورد برندشان چه می گوید؟ هنگام ارزیابی این نکات، در نظر بگیرید که کدام جنبه ها را شخصاً دوست دارید و کدام را به خوبی انجام می دهند(حتی اگر با سلیقه شما همگام نباشد.)
این به شما کمک می کند تعیین کنید که کسب و کار شما از چه عوامل و جنبه هایی ممکن است بخواهد ار آنها بیاموزد و کدام یک اگر چه موثر باشد ممکن است برای برند شما مناسب نباشد.
مزیت رقابتی (Point of difference)
با توجه به آنچه از رقبای خود آموخته اید، زمان آن رسیده که به نقطه تفاوت اساسی خود برسید. اطمینان حاصل کنید که به ارزش های برند خود اشاره می کنید و اینکه چگونه نیاز های مشتریان را برآورده می کنید تا متوجه تفاوت خود با رقبا شوید. چگونه می خواهید یک مشتری بالقوه آنچه را که شما را از برند های مشابه متمایز میکند تشخیص دهد؟ شاید مرقون به صرفه باشید، یا بتوانید خدمات بهتری به مشتریان ارائه دهید،یا دانش لازم را برای ارائه آن کار دارید و یافقط یک داستان عالی در پشت کسب و کار خود دارید که بین مردم طنین انداز شده و شُهره است. این امر به پیشنهاد یک ارزش(Value Proposition) ختم می شود(توصیفی مختصر از مزایای کاملی که باید به مشتریان ارائه دهید. ارزش اغلب توسط یک معادله تعیین می شود، سود – هزینه ها.
به عبارت دیگر، چرا کسب و کار شما ارزش ریسک اقتصادی برای مشتریان را دارد، به خصوص زمانی که برند های معتبر و قابل اعتماد بیشتری برای انتخاب وجود دارد؟
مهم است که توجه داشته باشید می توانید و بهتر است به ازای هر محصول خود از یک تا چند مزیت رقابتی داشته باشید و تعریف کنید و ارزش واقعی ارائه دهید. اما در عین حال طرح بازاریابی کسب و کار شما، باید یک مزیت رقابتی و یک ارزش پیشنهادی کلی نیز برای معرفی و فرهنگ برند شما ترسیم کند.
ادامه دارد…